سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

بازم مسافرت

سلام به همه دوستای عزیزم دوباره تاخیر بازم کامپیوترم قاطیده بود امشب داریم میریم شیراز الانم به خاطر تاخیر هواپیما برگشتیم منم گفتم تا نرفتیم یه کم از عکسای این روزای وروجک و بزارم تا ببینید چطور دمار از روزگار مامانی در آورده همه کمدا روزی 10 بار خالی میشه و منم 10 بار میزارم سر جاش از شکستن هم نگو که همه چی ناقص شده و همچنین بلند گوی سینمای خانگی که اونم به جمع همه چیای داغون اضافه شده: اینم از روزگار ما: اینم پسری تو روز و ساعت تولد یکسالگی اینم از راننده ما پسرم عاشق دوغ در حد تیم ملی   خونه مامان جون که دیگه از دستت میترکه   اینجا توی تولد با اون همه صدا...
28 ارديبهشت 1392

تولد تولد

سلام به نفس مامانی: کلی تاخیر داریم اونم چون کامپیوتر نداشتیم میپرسین چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب اینو باید از گل پسری بپرسیم از بس که این کامپیوتر بخت برگشته رو خاموش و روشن کرد و آخرم داغون شد خوب بگذریم ما با 2 هفته تاخیر برای نفسمون که حالا یک سال از حضور نازنینش تو جمع خونواده ما میگذره یه تولد گرفتیم اونم تو روز 5شنبه 29 فروردین وقتی که 15 روز میشد که وارد دو سالگی شده بود و البته چون خونمون کوچولوئه و جا برای 80 تا مهمون نداشتیم با اجازه آقای مهربون صاحب خونه توی پارکینگ خونه مهمونی گرفتیم یه تولد توپ که حسابی ترکوندیم میدونم که شاید چیزی از اون روز قشنگ یادت نمونه برای همین حسابی برات عکس گرفتم و اینجا برات ثبتش میکنم: ...
16 ارديبهشت 1392

آتلیه 3

پسرم وارد یکسالگی شد و ما هم برای همین رفتیم سراغ آتلیه و اینبارم بابایی باهامون اومد و ما یه عکس سه تایی هم گرفتیم: پسرم برامون یه چائی قند پهلو ریخت آقا خودشونو برای مسافرت مهیا میکنن و پسری یکساله میشود این عکسا رو روز چهارشنبه 21 فروردین ساعت 9.5 شب تو آتلیه سها انداختیم البته که اینبار کارمون خیلی سخت بود چون وروجک دیگه یه جا بند نمیشد و همش باید میگرفتیمش و همش دنبال فضولی کردن و به هم ریختن دکورا بود ...
15 ارديبهشت 1392
1